بیست و بیست و یک ماهگی نسیم
سلام بر نسیم مامان
ماشاله دخترم حرف زدنت تقریبا کامل شده و جمله های چند کلمه ای رو راحت میتونی بگی
یکم شیطون شدی وسط تلوزیون تماشا کردن ما میری تی وی رو خاموش میکنی و میگی آمووووووش (خاموش)
پارک رفتنو خیلی دوست داری و هر روز میگی مامان اوسوره بدا اووووب (مامان سرسره فردا خوب) مفهوم فردا رو نمیدونی ولی چیزی که الان بهش میل نداشته باشی یا بدونی در دسترست نیست میگی فردا
مدام مامان و بابا رو بوس صدا دار میکنی
این کارو خیلی وقته انجام میدی ولی نوشتنش خالی از لطف نیست از تو کیف پول مامان پول برمیداری میبری میدی بابا جون هر چی بهت میگم باید از بابایی پول بگیری برای مامان گوشت بدهکار نیست
جورابای منو میاری میپوشی میکشی رو شلوارت
ازت که غافل بشم از ماست به عنوان کرم مرطوب کننده استفاده میکنی
تو بیست یک ماهگی میتونی شلوارتو در بیاری بپوشی اگرم لباستو از سرت رد کنم باقیشو خودت میپوشی اغلب خودت انتخاب میکنی که چه لباسی رو دوست داری بپوشی
اگرم جیش داشته باشی شلوارتو در میاری میری توالت جیش میکینی بعد میگی مامان بوشول(بشور)
کابنت های آشپزخونه و کشو لباس ها هیچ کدوم چند ماهه از دست تو وروجک در امان نیستن همه رو با بند میبندیم
نمیدونم چرخ خیاطی و سر دوز من چه جذابیتی برات داره غافل بشم رو صندلی هستی داری با این دوتا ور میری
تو خونه اغلب کفش میپوشی یه کفش نو سایز بزرگ مخصوص تو خونه برات گذاشتم
تو غذا ها آبگوشت و کرفسو خیلی دوست داری میگو و ماهی هم دوست داری
دیگه اینکه تو بیست ماهگی از شیر گرفتمت خدا رو شکر زیاد اذییت نکردی و مثل یه بچه متشخص رفتار کردی عاشقتتتتتتتم که اینقدر فهمیده ای
جمله هایی که نسیم جون میتونه بگه
مامان نسیم باشو
اذا بوالیم غذا بخوریم
جیش دالم
تا تاب عباسی ادا(oda)نسیم ننازی بدل بابا بنازی
بعضی از کلمه های جالب
دوغوله قورباغه
اخدال یخچال
بدیج پکیج
دوقولی دوقو قوقولی قوقو
نشابه صبحانه
ازلی صندلی
نسیم جون از دیدن کتاب هایی که مامان براش ازش نمایشگاه خریده ذوق زده شده
نسیم جون تو جاده چالوس
برای دیدن باقی عکس ها به ادامه مطلب بروید...
ووروجک مامان روز پدر برای بابا جون هدیه خریده(بیشتر از صد بار گفت بابا روزت مبارک)
خوشگل خانوم وقتی از پیاده روی تو راه پله خسته میشه میشینه
طلا خانوم تو شهر بازی باغ وحش ارم
قربون دختر با احساسم برم مننننن
نسیم جون از دیدن گربه سانان تعجب میکنه و میگه بزهده(بزرگه)
دختر مهربونم به خرسی هم میخواست خوراکی بده
نسیم جون عاااااااشق سرسره
عشق مامان تو کوههای وردیج
ایضا تو کوههای وردیج
نسیم جون کتاب میخونه
نسیم خانوم تو بیست و یک ماهگی ماشالههههههههههههه (سینا کوچولو پسر عمو نسیم)
نسیم جون تو تولد کنار محمد نشسته منتظر کیک